گاهی برای دلم مینویسم

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شمال» ثبت شده است

غرشش را می شنوم ولی آرام می شوم

چین و چروکش را دوست دارم

هر چه بیشتر زیباتر

کف می کند از هم می پاشد ، چقدر زیباست

خشمش اصالتی دارد

بزرگنمایی می کند و به همه می گوید ناچیزید

در برابرش احساس حقارت می کنم

دوست دارم خودم را به اوبسپارم و لحظاتی از کش مکش های دنیا دور باشم

کاش همیشه نزدیک خانه ام بود

کاش صدایش نوای لالاییم بود

مرد و زن پیر و جوان، دوستش دارند ، با همه بزرگیش تا بی نهایت بی ادعاست

خالص و پاک است

بی توجه به اینکه کودکی در حال بازیست یا صیادی در حال صید است یا کسی دستانش را می شوید موج ها را پشت سر هم می نوازد

سمفونیه زیبایی می سازد دریا 

باید کنارش رها باشی تا از جنس خودش شوی و تا نهایت لذت ببری

دریای شمال دوستت دارم.


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۶ ، ۱۶:۲۳
شیما آبایی